فارسی دریفارسی دری (far.si ye.da.ri) یا نوین، زبانی است که امروزه زبان رسمی کشور ایران، و نیز کشورهای افغانستان و تاجیکستان است. فهرست مندرجات۲ - وجه تسمیه ۲.۱ - سخنی از مقدسی ۲.۲ - سخنی دیگر ۳ - گسترش زبان دری ۴ - علت وجود وقفه در پدید آمدن آثار علمی و ادبی به زبان فارسی ۵ - شاعری و نویسندگی به زبان دری ۶ - ورود لهجههای دیگر به لهجه دری ۷ - برخی ویژگیهای زبان فارسی دری ۷.۱ - اول ۷.۲ - دوم ۷.۳ - سوم ۷.۴ - چهارم ۷.۵ - پنجم ۷.۶ - ششم ۷.۷ - هفتم ۷.۸ - هفتم ۸ - پانویس ۹ - منبع ۱ - فارسی دریفارسی دری (far.si ye.da.ri) یا نوین، زبانی است که امروزه زبان رسمی کشور ایران، و نیز کشورهای افغانستان و تاجیکستان است. این زبان که از اوایل دورهی اسلامی به وجود آمده است، از زبانهای ایرانی نو و دنبالهی زبان "فارسی میانه" میباشد و از آن زمان تاکنون به عنوان زبان رسمی و اداری همهی ایرانیان است. در دورهی اسلامی و در دستگاه ساسانیان اگرچه زبان اداری "فارسی میانه" بود، اما در گفتوگوی روزانهی افراد زبان دری به کار میرفت. [۱]
فرهنگ نامهی ادبی فارسی(گزیدهی اصطلاحات، مضامین و موضوعات ادب فارسی) دانش نامهی ادب فارسی، انوشه، حسن؛ تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۸۱، چاپ دوم، صص ۱۰۱۳، ۱۰۱۴، ۱۰۱۵.
۲ - وجه تسمیهــ «وجه تسمیهی این زبان به دری تعلق آن به دربار شاهان است؛ زیرا این قاعده از قدیم معمول بوده است که زبان مورد تکلم در دربار و دستگاه دولتی و مراکز پادشاهی را "دری" میگفتند؛ یعنی منصوب به در مثلا ابنالندیم از قول ابنالمقطع گفته است که در دورهی ساسانیان لغت معمول در شهرهای مداین را دری میگفتند. ۲.۱ - سخنی از مقدسی"المقدسی" نیز میگوید: زبانهایی از این قبیل را از آن جهت دری گویند که زبانی است که نامههای پادشاه بدان نوشته میشود و عریضههایی که به او تقدیم میدارند با آن زبان است و اشتقاق آن از در است و آن به معنی باب است؛ یعنی آنکه زبان دری زبانی است که اهل باب (یعنی اهل درگاه پادشاه) بدان سخن میگویند». [۲]
تاریخ ادبیات در ایران، صفا، ذبیحالله؛ تهران، انتشارات فردوس، چاپ دوازدهم، ۱۳۷۱، ص۱۵۷.
ــ گویش دری دنبالهی پهلوی ساسانی است و در آن عناصری از پهلوی اشکانی هم دیده میشود و از نظر زبانشناسی دنبالهی فارسی میانه است که آن نیز دنبالهی فارسی باستان میباشد. ۲.۲ - سخنی دیگر«نوشتهاند که "طاهریان را در پارسی و لغت دری اعتقادی نبودی" اما یعقوب لیث به شعر و ادب عربی توجهی نمیکرد و میگفت چیزی که من درنمییابم چرا باید گفته شود. همین علاقهی یعقوب لیث به زبان دری و عدم توجه به تازی سبب شد که لهجهی دری به عنوان زبان رسمی و ادبی تلقی شود و سروردن شعر به زبان دری آغاز گردد». [۳]
تاریخ ادبیات، سبحانی، توفیق. ه.؛ بیجا، انتشارات دانشگاه پیام نور، ۱۳۷۶، چاپ دهم، جلد ۱، ص۸۷.
اگرچه در سدههای نخستین اسلامی لهجههای محلی گوناگونی در ایران یافت میشد، ولی رفتهرفته فارسی دری به عنوان زبان مشترک برای ارتباط میان مردمان نواحی مختلف ایران گسترش یافت تا جایی که در حدود سدهی سوم هجری در سراسر ایران دو زبان کاربرد داشت، یکی زبان دری که زبان تودهی مردم بود و تنها در گفتوگوها از آن استفاده میکردند و دیگری عربی که رسانهی دین و حکومت و علم بود. ۳ - گسترش زبان دریزبان دری کمکم با عناصری که از لهجههای دیگر جذب کرده بود به ویژه با واژگان بیشماری که از زبان عربی گرفته بود، غنی شد و کمکم به عنوان زبان فرهنگی فراگیر گشت. پادشاهان سامانی تاثیر زیادی در گسترش زبان فارسی و ارتقای آن به یک زبان نوشتاری ادبی داشتند و در روزگار غزنویان فارسی دری، زبان ادبی کشور شد و در زمان شاهان سلجوقی این زبان در کارهای اداری و دیوانی جای زبان عربی را گرفت و تا جایی گسترش یافت که در زمانی، بعد از زبان عربی دومین زبان بزرگ دنیای اسلام شد که محدودهی آن از هند تا آسیای صغیر بود و نه تنها در ایران و آسیای میانه، بلکه در میان بسیاری از اقوام شرق نزدیک و میانه در مناطقی مثل هند، آسیای صغیر، افغانستان و آذربایجان زبان رسمی و ادبی شد. [۴]
فرهنگ نامهی ادبی فارسی(گزیدهی اصطلاحات، مضامین و موضوعات ادب فارسی) دانش نامهی ادب فارسی، انوشه، حسن؛ تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۸۱، چاپ دوم، صص ۱۰۱۳ – ۱۰۱۴.
۴ - علت وجود وقفه در پدید آمدن آثار علمی و ادبی به زبان فارسی«تا اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری اثر قابل توجهی به زبان فارسی دری و به خط عربی در زمینهی علمی و یا ادبی نوشته نشده است. بدین جهت زبانشناسان، "دورهی فارسی دری" را از قرن چهارم هجری مقارن با قرن دهم میلادی به حساب میآورند و آن را دوران هزارسالهی فارسی دری میخوانند. علت وجود وقفهای چنین طولانی (حدود سه قرن) در پدید آمدن آثار علمی و ادبی به زبان فارسی جدید، تحولات سیاسی و اجتماعی ایران بود؛ زیرا پس از استیلای تازیان بر ایران همانند کشورهای دیگری که به وسیلهی مسلمانان فتح شده بود، اهتمام فرمانروایان غالب بر رواج زبان و استفاده از آن به عنوان زبان رابط بین دستگاه خلافت و نواحی تحت تسلط ایشان بود. به همین جهت در زمان حکومت حجاجبن یوسف (۴۱ – ۹۵ هجری) دفتر و دیوان در ولایت عراق از فارسی به زبان عربی منتقل شد». [۵]
تاریخ زبان فارسی، باقری، مهری؛ قم، چاپ خانه نگارش قم، ۱۳۸۲، چاپ یازدهم، صص ۱۰۶-۱۰۱.
۵ - شاعری و نویسندگی به زبان دریزبان فارسی دری، بعد از آنکه حکومتهای مستقل ایرانی در خراسان و ماوراءالنهر به وجود آمد، جنبهی درباری و اداری یافت و زبان شعر و نثر آن نواحی شد و اندک اندک شاعران و نویسندگانی بدین زبان شروع به شاعری و نویسندگی کردند و چندی نگذشت که استادان مسلمی مانند رودکی، دقیقی، فردوسی، کسایی و دیگران در قرن چهارم ظهور کردند و بدین لهجه آثار گرانبها پدید آوردند و کتابهای بزرگ به نثر در همین لهجه بوجود آمد و منتشر شد و بعد از آنکه در نواحی دیگر ایران شاعران و نویسندگانی خواستند به پارسی شعر گویند و کتاب بنویسند، از همین لهجهی آماده و مهیا که صورت یک زبان رسمی یافته بود، استفاده کردند و با مطالعهی دواوین و کتبی که بدان لهجه فراهم آمده بود خود را آمادهی گویندگی و نویسندگی بدان لهجه ساختند. ۶ - ورود لهجههای دیگر به لهجه دریپیداست که لهجهی دری بعد از آنکه به عنوان یک لهجهی رسمی، سیاسی و ادبی در همهی ایران انتشار یافت به همان وضع اصلی و ابتدایی خود باقی نماند و شعرای نواحی مرکز و مغرب و شمال و جنوب ایران هر یک به مقداری از مفردات و ترکیبات لهجات محلی خود را در آن وارد کردند و از طرفی دیگر بنا به علل و جهاتی تأثیر زبان عربی در آن به همان نحو که از آغاز غلبه اسلام شروع شده بود، ادامه یافت و به تدریج بسیاری از ترکیبات و مفردات و برخی از اصول صرف و اشتقاق زبان عربی در آن راه جست و لهجهای که در قرون متأخر معمول شده است از این راه پدید آمد. [۶]
تاریخ ادبیات در ایران، صفا، ذبیحالله؛ تهران، انتشارات فردوس، چاپ دوازدهم، ۱۳۷۱، ص۱۶۳.
۷ - برخی ویژگیهای زبان فارسی دری۷.۱ - اولصامتهای فارسی دری همان صامتهای فارسی میانهاند که تا امروزه همچنان کاربرد خود را نگه داشتهاند. ۷.۲ - دومبرخی اصوات فارسی میانه مانند (واو معدوله) در دورهی جدید اصلا تلفظ نمیشوند؛ مثل: خواهر. ۷.۳ - سومبرخی اصوات نیز به اصوات دیگری تبدیل میشوند؛ مثل: "یام" و "بوت" به "جام" و "بود" در فارسی دری. ۷.۴ - چهارمگاهی یک واج یا برخی واجهای یک واژهی فارسی میانه حذف میشود؛ مثل دشخوار که در دری دشوار تلفظ میشود. ۷.۵ - پنجمدر ساختار دستوری نیز تغییراتی اندک پدید آمد؛ مثلا در فارسی میانه، ماضی افعال متعدی با ضمایر ملکی و افعال لازم یا مضارع با "بودن" صرف میشد؛ اما در فارسی کنونی، ماضی افعال متعدی مانند افعال لازم صرف میشود. ۷.۶ - ششمدر زمینهی واژگان نیز تغییراتی در آن رخ میدهد. بسیاری از واژگان فارسی دری به زبانها و لهجههای شمالی یا شرق ایران تعلق دارند. فارسی دری واژههای زیادی را از زبان پارتی و لهجههای وابسته و نیز از زبان سغدی وام گرفته است. عمدهترین تفاوتی که در گویشهای گوناگون فارسی در نواحی مختلف دیده میشود مربوط به اصوات و واژگان است که اصطلاحا آن را(تفاوتهای لهجهای) میخوانند. این تفاوتها نتیجهی تأثیر زبان محلی دورهی میانه در فارسی دری یا نوین است. ۷.۷ - هفتمدر فارسی دری شمار فراوانی واژگان عربی راه یافته که با گذشت زمان در زبان ادبی رو به افزایش است. ۷.۷ - هفتمفارسی نوین از همان آغاز، زبانی آمیخته بر پایهی لهجهی پارسی بوده است که دارای نشانههایی متمایز از دیگر لهجههای ایرانی است که واژگان عرب در آنها رسوخ کرده است. [۷]
فرهنگ نامهی ادبی فارسی(گزیدهی اصطلاحات، مضامین و موضوعات ادب فارسی) دانش نامهی ادب فارسی، انوشه، حسن؛ تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۸۱، چاپ دوم، ص۱۰۱۵.
"از نظر صرف" یا "ساخت کلمات" نیز در فارسی جدید تغییراتی رخ داده است؛ نظیر ساخت صفت عالی یا فعل مستقبل و یا به کار بردن افعال مرکب اسمی؛ مانند: خواب کردن به جای "خفتن"، زخم زدن به جای "خستن"، گلایه کردن به جای "گرزشن". در ساخت نحوی و روابط همنشینی زبان فارسی جدید نیز تغییراتی پدید آمده است؛ مانند: تغییر جای تکواژههای نفی، نهی، استمرار، شناسهها و غیره. [۸]
تاریخ زبان فارسی، باقری، مهری؛ قم، چاپ خانه نگارش قم، ۱۳۸۲، چاپ یازدهم، ص۱۰۶.
۸ - پانویس
۹ - منبعپژوهشکده باقرالعلوم. |